سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

http://s8.picofile.com/file/8323094126/wp_image_143605109.jpg


بیا به روی پلک های آسمان

نگاه کن به ابر های بی امان

و عطر خود روان نما

دلم چه بی قرار و بی امان هنوز هم

تو را میان لاله ها صدا کند

هنوز هم صدای تو

مرا لطیف میکند

و نام تو...

چه شورشی درون دل به پا کند

آه ... ای عزیز دل

دلم برای دیدنت

برای یک نگاه تو

تمام جان فدا کند

ای تمام عشق و آرزو و هستی ام

میان خاطرات من نهان شدی

میان دشت های آرزو

عاقبت دمی رسد که من به تو نگه کنم

دمی که راز عشق من میان آن نهفته است

ای بلور پاکی از نگاه تو صفا گرفت

بیا به چشمه سار بی دریغ

کنار قلب مهربان و ساده ام

کنار عشق پاک و مست و ماندنی

میان سالهای التهاب و تلخ من

عشق تو هنوز هم مقدس و لطیف مانده در دل پر از گناه و تار من

عشق تو...

تو ای زلال تر ز چشمه بهشت های جاودان

ای صفای آسمان

ای تو آسمان من

سرو سبز کوچه خیال من

ای صداقت عمیق و ریشه ای درون روح و جان من

من تو را درون آن نگاه بی ریا و بی دریغ تو شناختم

من تو را شناختم

آه... ای همیشه در خیال من

 

رفته ام از عشق تو به کوه باصفا و سبز آرزو

و دست برده ام به سوی آسمان نور

خدا خدا نموده ام برای چشم های پاک تو

دگر وصال تو نجسته ام ولی تو را سپرده ام

به دست آشنای خویش

خدای مهربان خویش

خدای مهربان که عشق را درون قلب ما نهاد

ای صفای آسمان

ای سکوت بی کران

هر شب آسمان به عطر تو نوا دهد به لحظه ها

آسمان که گشته گاهواره ات

من تو را ستو ده ام

خوش به حال تو

تویی که آسمان درون توست

و تو میان آسمان

از آسمان مرا نگاه می کنی

اشک های من به پای خود روانه می کنی

مهر خویش را از آن مکان به سوی من سیل می دهی

و باز هم دعای من برای تو روانه می شود

 

قلب من فدای تو

چشمه های پر خروش عشق من برای تو

سلام گرم تو برای من

و نرمش لطیف و لرزش صدای من برای تو

بوی خوب خنده ات برای من

ترس و اضطراب و خنده های شادمانه ام برای تو

 

شبانگه است ای لطیف تر ز چشم نرگس و سمن

و عطر تو چه پر شده درون لحظه های عشق

رخت چو ماه بر خیال آبی ام بتابد و به عشق تو

تمام آسمان خود سیاه تر نموده ام

که خوب تر ببینمت

 

باز هم چه خسته تکیه داده ام

به سخره های سنگی و

نگاه من

به سوی تو

به سوی یک خیال سبز

حس سرخ احتیاج

حس تلخ دوریت

حس گنگ زندگی درون لحظه های آبیم روان شده

ای تو اهل آسمان

سرزمین خاکی ام مرا به درد آورد

کی رسد که پر کشم به سوی تو

به سوی دشت آبیت

آه من از عشق تو

خنده ات به عشق من

فدای خنده های تو

...

خنده ات به روح من صفا دهد

خنده ات به درد دل شفا دهد

خنده ات به روح و جان جلا دهد

 

بیا به خواب من به جان لاله های سرخ عشق

به جان نرمی عبور تو

به جان سادگی تباری حضور من

ای پرستوی رفته از دیار من

...

در دیار آسمان برای من دعا بکن

من فدای تو

تو ای کبوتر سپید من

تمام من فدای تو

 

تو در میان قلب من همیشه زنده و خوشی

در دلم پر از نفس پر از نگاه گرم توست

هنوز یاد تو مرا جوان کند

هنوز عشق تو... گرم و پاک و روشن است

آه های عاشقانه ام هنوز از نگاه توست

تو که بوده ای که بعد تو دلم تو را رها نکرد

خواهشی هنوز در دلم پر از جوانه است

در آسمان مرا بخوان

مرا بسوی خویشتن بخوان

و از خدا بخواه تا مرا از این زمین سرد رها کند

تا شوم چو تو

اهل آسمان

آبی و لطیف و خوب

مثل تو

ای عزیز قلب خسته ام

اشک های من فدای چشم های مهربان و صادقت

عاشقانه دوست دارمت

مرا بخوان...

 

 

شاعر: سیده زهرا رحمانی


#سیده_زهرا_رحمانی
#شاعرمعاصر #شاعر #معاصر #زهرا # عشق #شهید #خدا #باران #تنهایی #نور #تکیه_گاه #غم # آرامش #نور #نور_خدا #باران_نور #شعر #غزل @غزل_عشق #شکر #عاشقم #هنوز  #نور #خدا #عشق #شهید #عشق_خدا #باران_عشق #شکر_عاشقم_هنوز #عشق_خدا #سیده_زهرا_رحمانی_یاس
#یاس

برگرفته از کتاب شکر عاشقم هنوز از سروده های سیده زهرا رحمانی

 

 

 






تاریخ : یکشنبه 97/8/13 | 2:47 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.